next page

fehrest page

back page


دوم:سفارش به ثروتمندان‏
ثروتمندان كسانى اند كه در آن سوى مشكل فقر هستند به همين سبب اميرالمومنين على عليه‏السلام به آنان پند و و اندرز مى‏دهد به اميد آنكه از بار فقر برادران نيازمند خود بكاهند از مهمترين سخنانى كه امام عليه‏السلام خطاب به ثروتمندان مى‏فرمايد عبارت است از:
1- برترى نفروختن بر نيازمندان،يعنى آنكه ثروتمند خود را بزرگتر از فقير نبيند از امام عليه‏السلام درباره امورى پرسيدند كه زودتر عقوبت را فراهم آورد امام فرمود:
استطالة الغنى على الفقير؛ برترى فروختن ثروتمند بر نيازمند برترى‏- شرح نهج البلاغه:20/882ح 294. ? فروختن با توجه به مفاهيم تكبر و بزرگ بينى كه در خود دارد سرآغاز پيدايش نظام طبقاتى در جامعه است نظام طبقاتى زلزله‏اى است كه جامعه را مى‏لرزاند و آن را به بيمارى‏هاى بيشمار دچار مى‏سازد.
2- ترحم به فقرا و نيازمندان‏
امام على عليه‏السلام مى‏فرمايد:ارحم الفقراء لقلة صبرهم، با فقيران به‏- شرح نهج البلاغه:20/325 ح 729. ? خاطر كمى صبر و بردباريشان مهربانى كن.
شخص نيازمند كم صبر است يعنى وقتى كه نيازمند است پس طبيعى است كه كم صبر باشد و از ثروتمندان خواسته شده كه به فقرا به ديده دلسوزى و مهربانى نگاه كنند و راه را براى بر آوردن نيازشان فراهم مى‏سازند.
3- شتافتن در برآوردن نياز فقرا و با خوشرويى و فروتنى با آنان برخورد كردن در اين باره امام مى‏فرمايد:
الق الناس عند حاجتهم اليك بالبشر و التواضع فان نابتك نائبه و حالت بك حال لقيتهم و قد أمنت ذلة التنصل اليهم و التواضع .- شرح نهج البلاغه:20/325 ح 856. ?

با مردم به هنگام نيازشان با خوشرويى و فروتنى برخورد كن پس اگر گرفتار مصيبتى شوى و حالت دگرگون شود با آنان برخورد كنى و از خوارى و فروتنى در امان خواهى بود.
هيچ صفتى بالاتر و بهتر از اين نيست كه ثروتمند با فقير در راه خدا فروتنى كند امام مى‏فرمايد:
ما أحسن تواضع الاغنياء للفقرا طلبا لما عندالله‏

چه نيكوست فروتنى توانگران در برابر بينوايان براى بدست آوردن خشنودى خداوند.- كلمات قصار:398. ?
4- ثروتمندى موجب طغيان و سركشى نگردد،زيرا يكى از انگيزه‏هاى تكبر فخر فروشى بر مردم است اميرالمومنين فرموده است:لا يكن غناك طغيانا، ثروتمندى تو موجب سركشى نگردد.- شرح نهج البلاغه:20/296 ح 388. ?
5- سپاسگزار خداوند باشد،زيرا ثروتى كه بدست آورده از جانب خداوند است و بر اوست كه از خدايى كه او را روزى داده است سپاسگزارى كند زيرا خداوند مى‏تواند روزيش را قطع كند.
الشكر زينة الغنى؛ سپاسگزارى زيور توانگرى است.- كلمات قصار:333. ?
و شكر راه افزايش ثروت و به تبع آن راه افزايش بهره مندى است امام على عليه‏السلام مى‏فرمايد:
ما أنعم الله على عبد نعمة فشكرها بقلبه الا استوجب المزيد عليها قبل ظهورها على لسانه - شرح نهج البلاغه:20/261 ح 5. ?

خداوند نعمتى بر بنده‏اى روزى نكند كه شكرش را با قلبش بجاى آورد مگر اينكه نعمتش را پيش از جارى شدن شكر بر زبانش چند برابر سازد.
6- سخاوت،آن است كه به ديگران پيش از آنگه سوال كنند ببخشى امام اميرالمومنين على عليه‏السلام مى‏فرمايد:
السخاء ما كان ابتداء فاما ما كان عن مسألة فحياء و تذمم‏

سخاوت هنگامى است كه بخشش بدون سوال بود و پس از سوال يا از شرم است و يا از بيم بدگويى مردم.- كلمات قصار:50. ?
آنان كه دست به بخشش مى‏زنند همان سخاوتمندانند كه اگر مالى در اختيار داشته باشند انفاق كنند و چون انفاق كنند خير و بركت‏ها همه جا پراكنده شود و اموالشان چون سرزمين حاصلخيزيست كه مى‏تواند موجب رشد پيشرفت و ترقى گردد امام على عليه‏السلام مى‏فرمايد:
اجتماع المال عند الاسخياء أحد الخصبين؛ تجمع ثروت نزد- شرح نهج البلاغه 20/335 رقم 839 ? سخاوتمندان يكى از دو عامل حصلخيزى است در اينجا امام ديدگاه خود را نسبت به تجمع مال تغيير مى‏دهد و برخورد ايشان با اين مسأله برخوردى دور انديشانه است لذا مى‏بينيم كه نظرشان در مورد مال هنگامى كه در اختيار سخاوتمند است تغيير مى‏كند چون مال بدون هيچ چشمداشت و بلاعوض انفاق مى‏كنند و اين انفاق چرخ اقتصاد را به حركت در مى‏آورد.
و طبيعى است كه سخاوتمندان بزرگان و پيشوايان مردم باشند و مردم از همه جا گرداگرد آنان جمع گردند و امام در اين باره مى‏فرمايد:
سادة الناس فى الدنيا الاسخياء؛ سخاتمندان در دنيا زعماى مردمند.- تحف العقول ص 147. ?
7- مروت و جوانمردى،انگيزه درونى و وجدانى است كه انسان را وامى دارد تا با ديگران به انصاف عمل كند و با آنان رفتارى انسانى و عادلانه داشته باشد و اين صفت و ويژگى ضرورى است كه نمى‏توان آن را به خصوص درباره توانگرانى كه چرخ زندگى هزاران كارگر و خانواده اشان به آن بستگى دارد فراموش كرد.
امام على عليه‏السلام مى‏فرمايد:
المروءة بلامال كالاسد الذى يهاب و لم يفترس و المال بلامروءة كالكلب العقور الذى يجتنب عقرا ولم يعقر

جوانمردى بدون ثروت همچون شيرى است كه از او بترسند ولى ندرد و ثروت بدون جوانمردى مانند سگى گزنده است كه از گزيدن دورى مى‏كند و نمى‏گزد.- شرح نهج البلاغه:20/304 ح 482. ?
سوم اقدامات اقتصادى‏
عبارت است از اقداماتى كه شخص مى‏تواند با نگاهى دقيق زمينه‏هاى آن را در جامعه اسلامى بيابد و امام عليه‏السلام توانست با اين اقدامات سايه فقر را از جامعه دور كند و فقير را به سطح غنى برساند چون جامعه اسلامى جامعه‏اى غنى است و هر عضو اين جامعه نيز بايد غنى باشد و احساس نياز نكند بر خلاف جوامع ماركسيستى كه جامعه را از نظر اقتصادى در يك سطح نگه مى‏دارد ولى همه افراد جامعه نيازمند فقيرند و همه به دولت محتاجند و اين دولت است كه سرمايه‏هاى جامعه را در اختيار دارد و در چنين جوامعى تنها دولت ثروتمند است و اقدامات اقتصادى را كه امام براى ريشه كنى فقر ترسيم مى‏كند داراى سه جهت است:
جهت اول:اقداماتى كه فرد بايد انجام دهد(وظايف فرد)
جهت دوم: اقداماتى كه جامعه بايد به صورت يك مجموعه انجام دهد(وظايف جامعه)
جهت سوم:اقداماتى كه دولت بايد انجام دهد(وظايف دولت)
اول:وظايف فرد

1- طلب علم و دانش‏
بيشتر علل و انگيزه‏هاى فقر ريشه در جهل و بيسوادى دارد امروزه هر- دائره المعارف القران العشرين 7/35(ديدگاه دانشمند غربى توويكو) ? كارى نيازمند علم و دانش است كشاورزى اصلاح اراضى زدودن املاح و شخم زدن آن با ماشينهاى پيشرفته زراعت مكانيزه مبارزه با آفات همگى نيازمند دانش است و بدون دانش كشاورزى پيشرفتى ندارد صنعت نيز چون كشاورزى بى نياز از علم نيست زيرا هر چه را كه انسان بخواهد بسازد اول بايد دانش آن را داشته باشد امروزه علم توانسته است زمينه‏هاى صنعت را به شكل گسترده‏اى پيشرفت دهد به طورى كه توليد امروز هزاران مرتبه با توليد ديروز متفاوت است.
كشورهاى فقير براى رسيدن به كاروان ترقى كشورهاى بزرگ صنعتى تنها دانش و توابع آن را كم دارند اين كشورها در گذشته از كشورهايى كه امروز جزء كشورهاى فقير به شمار مى‏آيند ضعيفتر و فقيرتر بودند و كشورهاى اروپايى نيز پس از نهضت علمى كه در قرن هفدهم ميلادى برپا شد راه پيشرفت را پيمودند از اينجاست كه اسلام براى علم و عالمان كه در جامعه اسلامى جايگاه والايى دارند ارزش و اهميت قايل است علم مورد نظر اسلام علمى كاربردى و عملى و مرتبط با زندگى انسان است امام على عليه‏السلام مى‏فرمايد:
فالعلم مقرون بالعمل فمن علم عمل؛ بايد كه علم با عمل همراه باشد پس هركه آموزد بايد كه به كار بندد.- كلمات قصار:358. ?
و چنين علمى در زندگى مردم موثر است و ضامن رهايى جامعه از قيد و بند فقر و تنگدستى است.
اميرالمومنين على عليه‏السلام درباره اين علم مى‏گويد:
تعلموا العلم فانه زين للغنى و عون للفقير

دانش بياموزيد كه دانش زيور توانگر و ياور نيازمند است.
علم چگونه فقر را يارى مى‏كند؟
در پاسخ بايد گفت:وقتى كه مقرر شده است كه فقر بواسطه علم از بين برود پس فقير مى‏آموزد كه چگونه كشاورزى كند چگونه كالا توليد كند بنابراين اگر علم با عمل همراه شود و يعنى كاربردى باشد و نه نظرى و غير كاربردى راهى است به سوى ثروت و بى نيازى.
مال و ثروت در سرمايه گذارى و توزيع به علم نياز دارد به وسيله علم سرمايه چند برابر مى‏شود و بسيارى از ناهنجاريهاى اجتماعى را درمان مى‏كند در حالى كه بدون دانش سرمايه به ناهنجارى جامعه مى‏افزايد اميرالمومنين مى‏فرمايد:
العلم حاكم و المال محكوم عليه؛ علم حاكم است و مال محكوم.- كلمات قصار 39 و در ديوان منسوب به امام على عليه‏السلام آمده است:
والجهل قبل الموت لاهله وأجسادهم قبل القبور قبور
نادانى پيش از مرگ نادان را از پاى در مى‏آورد و تنهايشان پيش ازمرگ در گوار است سليمان غزاله در كتاب خود به نام اقتصاد سياسى به اين بيت استناد كرده است‏
?

پس ثروت و مال چه در سرمايه گذارى يا هزينه كردن بايد از پشتوانه‏هاى علمى برخوردار باشد تا بتواند آن را مهار كرده و به مسير افزايش به شكلى كه به مصلحت همه جامعه باشد رهنمون كند.
2- كسب تجربه‏
تجربه غير از علم است زيرا كه انسان تجربه را با تمرين و ممارست بدست مى‏آورد،تجربه به انسان قدرت و توانايى بيشترى در تصرف و اداره امور مى‏دهد كشاورز با تجربه در زراعت پنبه به مراتب بهتر از كسى است كه در اين زمينه تجربه‏اى ندارد.علم به تنهايى و بدون آنكه تجربه هدايتش كند كافى نيست چون علم به خودى خود نه پيشرفت مى‏آورد نه عقب ماندگى به همين سبب مى‏بايد با تمرين و ممارست و همنشينى با صاحبان تجربه به كسب آن پرداخت و در نهج البلاغه رهنمودهاى بسيارى از سوى امام در خصوص تجربه و همنشينى با صاحبان تجربه آمده است:
عليك بمجالسة أصحاب التجارب فانها تقوم عليهم بأغلى الغلاء و تأخذها منهم بأرخص الرخص - شرح نهج البلاغه:20/259. ?

با صاحبان تجربه همنشينى كن زيرا تجربه‏اى را كه گران بدست آورده‏اند تو ارزان در اختيار مى‏گيرى.
تجربه‏اى را كه شخص با صرف مال و وقت زياد به دست آورده است تو مى‏توانى با همنشينى و نشست و برخاست با صاحبان تجربه آن را به رايگان فرا چنگ آورى اميرالمومنين على عليه‏السلام مى‏فرمايد:
فى التجارب علم مستانف در تجربه دانشى نو نهفته است.- شرح نهج البلاغه:20/259. ?
دانشى كه تجربه در اختيار انسان قرار مى‏دهد دانشى كاربردى است كه براى انسان در امور مختلف زندگى مفيد خواهد بود دستيابى به تجربه براى انسان گران تمام مى‏شود و اين هيچ آسيبى به او نمى‏رساند زيرا وى از راه تجربه‏اى كه بدست آورده است اين خسارت را جبران مى‏كند.
امام على عليه‏السلام مى‏فرمايد:لم يذهب من مالك ما وعضك،از مال تو- كلمات قصار:187. ? آنچه از دستت رفته و سبب عبرت تو بوده است از دستت نرفته است.
پس تجربه‏اى را كه انسان به دست مى‏آورد خسارتش را جبران مى‏كند زيرا به دانشى نو دست مى‏يابد كه اگر خود مى‏خواست به آن دست پيدا كند زيرا به دانشى نو دست مى‏يابد كه اگر خود مى‏خواست به آن دست پيدا كند مى‏بايست هزينه زيادى را صرف آن كند.
پس انسان بايد همواره از تجربه استفاده كند و آن را از ياد نبرد بلكه به تجربه‏اش عمق و ژرفاى بيشترى بخشد پس كسى كه تجربه زرگرى دارد مى‏بايد از تجربه خود استفاده كند گونه‏هاى متنوعى از زيور آلات را به بازار عرضه كند تا پاسخگوى نياز بازار باشد و هيچگاه اين شغل را با اين تجربه رها نكند و به شغل ديگرى روى آورد تا شانس خود را بيازمايد.
پس پيشرفت و ترقى بايد طولى باشد نه عرضى و اين يك قاعده‏اى بنيانى در اقتصاد مشاغل و حرف است به همين سبب كسى كه در يك شغل از تجربه و سابقه زياد برخوردار است به جاى آنكه به كارهاى مختلف روى آورد بايد تجربه‏اش را در شغل و حرفه خود كامل‏تر و پخته‏تر سازد تا به مرحله كمال برسد امام على عليه‏السلام در اين باره مى‏فرمايد:من التوفيق حفظ التجربه؛ تجربه اندوزى نشان پيروزى است.- كلمات قصار:202. ?
3- كار
اسلام هيچ را مانند كار مقدس نشمرده است و آن را نه تنها در دنيا بلكه براى آخرت نيز اساس عبادت قرار داده است پس هر كس نتواند معاش خود را فراهم آورد معادى براى او نيست اهميت كار در سخنان و گفتارهاى اميرالمومنين به وضوح ديده مى‏شود كه مى‏توان آن را در نكات زير خلاصه كرد:
اول:واقعيت نه رويا
هستند كسانى كه در رويا زندگى مى‏كنند و فراموش مى‏كنند كه در برابر خداوند و جامعه و خانواده مسئولند و به آنچه كه زندگى از آنان انتظار دارد اهميتى نمى‏دهند كسى كه با روياها زندگى مى‏كند به انسانى رويايى و خيالى تبديل مى‏شود در حالى كه اسلام دينى واقعى است و امام عليه‏السلام نيز از ما مى‏خواهد كه واقع گرا باشيم لذا مى‏فرمايد:فبادروا بالعمل و كذبوا الامل.- خطبه‏ها:113. ?
دوستان خدا به انجام دادن عمل نيكو مبادرت ورزيدند و آرزوها را دروغ شمردند و نيز در اين باره فرمود:من أطال الأمل أساء العمل؛ هر كس دامنه آرزوهايش گسترده شود كردارش ناروا گردد.- كلمات قصار:35. ?
دوم:كار معرف شخصيت انسان است‏
انسان به كارش شناخته مى‏شود و ارزش وى به كارى است كه به خوبى از عهده‏اش بر مى‏آيد پس اگر تاجرى درستكار باشد شخصيت اجتماعى او نيز با آن ارزيابى مى‏شود و ساير كارها و مشاغل نيز به همين ترتيب است تا آنجا كه در گذشته رسم بوده است القاب اشخاص را روى كارهايشان به آن مى‏دادند مثلا سخنور موفق خطيب ناميده مى‏شد سپس اين لقب به فرزاندانش منتقل مى‏گرديد همينگونه بودند خانواده زرگر، نجار، نانوا،عطار آهنگر همه اين خانواده‏ها به جايى مى‏رسيدند كه مى‏توانستند از عهده اين كارها به خوبى برآيند و هر كس به يكى از اين القاب معروف مى‏شد خويشاوندانش نيز به آن لقب شناخته مى‏شدند اميرالمومنين على عليه‏السلام مى‏فرمايد:
من أبطابه عمله لم يسرع به حسبه؛ هر كار در كارها درنگ كند شرف نسب سبب سرعت در كارش نشود.- كلمات قصار:22. ?
سوم:سخن گفتن خود نوعى كار است‏
هر چيز كه براى انسان در دنيا و آخرت مفيد باشد نوعى كار است و هر تلاشى را كه انسان انجام مى‏دهد مى‏بايد كه در اين چهار چوب انجام پذيرد و سخن گفتن نيز نوعى كار و تلاش است پس مى‏بايد صرف مصالح گردد لذا شخص بايد براى سخنش ارزش اقتصادى بيابد وگرنه بايد خاموش باشد پس اگر فايده‏اى دنيوى نداشته باشد بايد فايده‏اى اخروى داشته باشد؛ از اينرو امام على عليه‏السلام مى‏فرمايد:
و من علم أن كلامه من عمله قل كلامه الا فيما يعينه - كلمات قصار:341. ?

و هر كه بداند گفتارش همان كردار اوست در آنچه به كارش نيايد چيزى نگويد و نيز فرمود:
أحسبوا كلامكم من أعمالكم و أقلوه الا فى الخير

سخنان را از كارهايتان به شمار آوريد و جز در امور خير كم سخن گوئيد. - شرح نهج البلاغه:20/632ح 81. ?
چهارم:كار پايانى ندارد
دوستى كار انسان را وامى دارد كه هميشه در شور و نشاطى پايان ناپذير باشد او كار مى‏كند و خسته نمى‏شود و هر چند كه كار سخت و توانفرسا باشد از خود ضعفى نشان نمى‏دهد و در عين حال در دل خود احساس مى‏كند كه كارى نكرده است و شوق و شيفتگى به كار او به اين مرحله مى‏رساند و او دائما در برابر اين امر مقدس احساس تقصير و كم كارى مى‏كند امام على عليه‏السلام مى‏فرمايد:
اذا فعلت كل شى‏ء فكن كمن لم يفعل شيئا؛ هر كارى را كه انجام مى‏دهى‏- شرح نهج البلاغه:20/582ح 19. ? همچون كسى باش كه كارى نكرده است.
پنجم:از كم شروع كن تا به زياد دست يابى‏
بسيارى از مردم تن به كار نمى‏دهد تنبلى مى‏كنند و يا شايد با شور و نشاط به كار نمى‏پذيرد اين اشخاص مى‏خواهند بدون آنكه شرايط لازم از تجربه و مال را دارا باشند چند مرحله را يك جا طى كنند اين امر معمولا براى كسانى اتفاق مى‏افتد كه از كشورى به كشورى ديگر مى‏روند و مى‏خواهند بدون آنكه شايستگى آن را داشته باشند از بالا شروع كنند و بدون آنكه به مسائل ابتدائى آن كار آگاهى داشته باشند اينان در زندگى شكست مى‏خورند زيرا مى‏خواهند زيرا بدون نردبان راه طى ترقى را پشت سر بگذارند اما آنانكه در حركت مرحله به مرحله پيش مى‏روند و از كم شروع مى‏كنند تا به زياد دست يابند اينان موفقند و شايستگى بيشترى براى زندگى دارند و در برابر تند بادهاى زمانه مقاومترند و امام على عليه‏السلام خطاب به اينها مى‏فرمايد:
قليل يترقى منه الى كثير خير من كثير ينحط عنه الى قليل - شرح نهج البلاغه:20/344 ح 953 ?

چيزى كمى كه رو به افزونى دارد بهتر است از افزونى كه رو به كاستى نهد.
ولى اگر اينان بينديشند كه هيچ چيز به صورت كم باقى نمى‏ماند بلكه با بيشتر شدن تجربه علمى رو به فزونى مى‏نهد در اين صورت تلاش مى‏كند كه به صعود تدريجى و منطقى مقيد باشد.
لا تحتقرن صغيرا يمكن أن يكبر و لا قليلا يمكن أن يكثر - همان مأخذ:20/238 ح 340. ?

هيچ كوچكى را حقير مشمار كه روزى بزرگ شود و هيچ كمى را خوار مشمار كه ممكن است روزى افزون گردد.
ششم:كار جدى و هدفدار
كار درست كار جدى و هدفدارى است كه نتيجه خوبى به دنبال داشته باشد پس كار زياد كه جز خستگى چيزى به دنبال ندارد هيچ فائده‏اى ندارد در اين باره امام عليه‏السلام مى‏فرمايد:
جدك و لا كدك؛ جديت تو مهم است نه زحمت و تلاش‏
پس هر كس جديت را فرا راه خود قرار داد دير يا زود به هدف خود خواهد رسيد امام عليه‏السلام مى‏فرمايد:
من طلب شيئا ناله أو بعضه؛ هر كس در طلب چيزى برخيزد يا همه آن را- همان مأخذ:20/341 ح 918 ? بدست خواهد آورد يا بخشى از آن را.
4- تدبير و چاره انديشى‏
كار بدون تدبير كافى نيست تدبير همان تنظيم و ساماندهى است تنظيم اوقات كار تنظيم هزينه‏ها،تنظيم فواصل كار و بدون تدبير انسان همه چيز را از دست مى‏دهد سرمايه وقت و تلاش خود را هدر مى‏دهد و اين هدر دادن نتيجه عدم برنامه ريزى در وقت يا عدم مديريت عدم ايجاد تعادل در درآمد و مخارج است.
امام عليه‏السلام در اين باره مى‏فرمايد:
و لا مال لمن لا تدبير له؛ آنكس كه تدبير ندارد ثروتى ندارد و نيز- شرح نهج البلاغه:20/317 ح 340. ? مى‏فرمايد:
لا عقل كالتدبير؛ هيچ عقلى چون انديشيدن و تدبير نيست.- كلمات قصار:109. ?
و نيز از تدبير آنست كه انسان اوقات روزانه‏اش را به سه قسم تقسيم كند:
للمومن ثلاث ساعات فساعة يناجى فيها ربه و ساعة يرم فيها معاشه و ساعة يخلى فيها بين نفسه و بين لذتها فيما يحل و يجمل ليس للعاقل أن يكون شاخصا الا فى ثلاث مرمة لمعاش أو خطوة فى معاد أو لذة فى غير محرم - كلمات قصار:382. ?

مؤمن را سه ساعت است:ساعتى كه در آن با پروردگار خود راز مى‏گويد و ساعتى در پى تحصيل معاش خويش است كه به خويشها و لذت حلال و نيكوى خود مى‏پردازد عاقل در پى سه كار باشد يا در پى اصلاح معاش خود يا در كار معاد يا در پى لذتهاى غير حرام و نامكروه.
اينجاست كه عقل با تدبير در تنظيم وقت و كار همراهست.و اين اولين گامى است كه در راه تدبير و برنامه ريزى در زندگى انسان و جامعه برداشته مى‏شود.
5- هدايت درست هزينه‏ها
هنگامى كه دخل و خرج با هم هماهنگ نباشد وضع اقتصادى فرد و جامعه نابسامان مى‏شود پس مى‏بايد هميشه هزينه با در آمد هماهنگ باشد صرف چيزهاى ضرورى و لازم گردد نه صرف چيزهاى كاذب و غير ضرورى امام در توصيف خود از پارسيان مى‏گويد:ملبهسم الاقتصاد؛ اين جمله به اين‏- خطبه‏ها:184. ? معنى نيست كه آنان لباسهاى مندرس و ارزان مى‏پوشند بلكه مى‏خواهد بفرمايد كه اقتصاد(= ميانه روى) راه و روش آنها در زندگى است.
امام مى‏فرمايد:ما عال من أقتصد؛ درويش نشود هر كس كه ميانه روى‏- كلمات قصار:134. ? كند اين اصل ثابتى است كه صرفه جو و ميانه رو هيچگاه در زندگى اش روى فقر نبيند زيرا شخص ميانه رو در زندگى خود به نيازهاى ضرورى بسنده مى‏كند و سرمايه‏اش را بيهوده مصرف نمى‏كند و اين هدايت درست سرمايه است.
6- توليد و سرمايه گذارى‏
امام عليه‏السلام درباره توليد مى‏گويد:
من وجد ماء و ترابا ثم افتقر فأبعد الله؛ هر كس آب و خاكى بيابد و باز هم فقير باشد خدا او را از رحمت خود دور كند.- وسايل الشيعه:6/24 ?
مال از توليد بدست مى‏آيد سپس نوبت به سرمايه گذارى مى‏رسد و سرمايه گذار سرمايه را در خدمت به جامعه به جريان مى‏اندازد به صورت مضاربه،مزارعه،تجارت و ديگر كسبهاى حلال نظاير آن.
وقتى اسلام ثروت اندوزى را منع مى‏كند همزمان با آن به سرمايه گذارى و بهره بردارى از ثروت تشويق مى‏كند در عين حال تجمع ثروت نزد سخاوتمندان را- چنانكه گفتيم - يكى از دو عامل حاصلخيزى مى‏داند زيرا سخاوتمند ثروت را در مسير راههاى خير به جريان مى‏اندازد انسان نيز در خود تواناييهاى زيادى دارد كه سرمايه او محسوب مى‏شود و مى‏تواند همه آنها را در راه خير صرف كند از آن بهره ببرد عمر انسان كه سرمايه‏هاى ديگر سرمايه اوست و در روز قيامت از اين سرمايه‏ها و تواناييها انسان را مورد سوال قرار مى‏دهند و از او خواهند پرسيد كه اين سرمايه‏ها را چگونه صرف كرده‏اند.
اميرالمومنين عليه‏السلام مى‏فرمايد:
و لا يزول قدم ابن ادم يوم القيامة حتى يسأل عن عمره فيم افناه و عن شبابه فيم أبلاه و عن ماله من أين اكتسبه و فيم أنفقه و عما عمل فيم علم .- شرح نهج البلاغه /25920 ح 33 ?

به محض اينكه فرزند آدم قدم در روز قيامت مى‏گذارد از او درباره عمرش مى‏پرسند كه در چه چيزى صرف كرده و از جوانيش مى‏پرسند كه در چه چيزى سپرى كرده و درباره مالش مى‏پرسند كه از كجا بدست آورده و در چه راهى هزينه كرده است و علم و دانش خود را چگونه بكار گرفته است.
پس بر انسان واجب است كه در بهره بردارى از آنچه خداوند به او نعمت داده است سستى نورزد زيرا اوضاع و شرايط هميشه بر يك حال باقى نمى‏ماند ممكن است انسان ثروتمند روزى محتاج و نيازمند گردد پس ثروتى را كه به هنگام توانگرى سرمايه گذارى كرده است در وقت نياز او دستگيرى خواهد كرد.
در يكى از سخنان منسوب به امام على عليه‏السلام آمده است:
من كان فى يده شى‏ء من رزق الله سبحانه فليصلحه:فانكم فى زمان اذا احتاج المرء فيه الى الناس كان اول ما يبذله دينه‏

هر كس كه در دستش چيزى از روزى خداوند سبحان است پس بايد در اصلاح آن بكوشد زيرا شما در زمانى بسر مى‏بريد كه اگر انسان به مردم نيازمند گردد اول چيزى را كه بذل مى‏كند دين است.- وسايل الشيعه:6/24 ?
سرمايه گذارى بقاى ثروت را تضمين مى‏كند و اين كار انسان خردمند و دور انديش است زيرا ممكن است هر لحظه وضع انسان دگرگون شود چه ثروتمند هميشه ثروتمند باقى نمى‏ماند و فقير نيز همينطور به سبب همين دگرگونيها بايد ايشان جانب احتياط را رعايت كند.
امام على عليه‏السلام مى‏فرمايد:
لا ينبغى للعبد أن يثق بخصلتين العافية و الغنى بيناتراه معافيا اذا سقم و بيناتراه غنيا اذا افتقر - كلمات قصار:418 ?

آدمى را به دو خصلت اعتماد نشايد يكى تندرستى و يكى توانگرى چه بسا هنگامى كه او را تندرست مى‏بينى بنگاه بيمار شود و هنگامى كه او را توانگرى بينى بنگاه فقير گردد.
7- غنيمت شمردن فرصتها
زندگى مجموعه فرصتهاست هر كس آن را غنيمت شمرد و از آن بهره ببرد زندگى را بدان كسب كند و هر كس فرصت را از دست بدهد جزئى از زندگى را از دست داده است چه بسيار فرصتها كه براى انسان فقير پيش مى‏آيد ولى از آن استفاده نمى‏كند گويى كه فرصتى پيش نيامده است در نتيجه فقير باقى مى‏ماند و چه بسيار فقيرانى كه از فرصتها به بهترين وجه بهره بردارى مى‏كنند و زندگى آنها از فقر و تنگدستى به غنى و ثروتمندى تبديل مى‏شود ثروتمندان نيز از مادر ثروتمند متولد نشده‏اند بلكه بسيارى از آنان فرصتهاى بدست آمده را غنيمت شمردند و زندگى جديدى را آغاز كردند به همين سبب امام عليه‏السلام همگان را فرا مى‏خواند تا پيش از آنكه فرصتها از دست دوند از آن استفاده كنند و مى‏فرمايد:
الفرصه تمر مر السحاب فانتهزوا فرص الخير - كلمات قصار:20 ?

فرصت مى‏گذرد چونان كه ابرها مى‏گذرند فرصتهاى نيكو را غنيمت شماريد.
پس از دست دادن فرصت پشيمانى زياد ببار مى‏آورد لذا امام مى‏فرمايد:اضافة الفرصة غصة؛ از دست دادن فرصت غصه است و يا:- كلمات قصار:114 ?
با در الفرصه قبل أن تكون غصة؛ فرصت را غنيمت شمار قبل از آنكه‏- نامه‏ها:31 ? غصه‏اى گلوگير شود.
وقتى كه انسان آمادگى داشته باشد و در امور بينديشد و دقت كند مى‏تواند تحولات و تغييراتى را كه پيرامونش در جريان است به خوبى درك كند و فرصت‏ها را از اوقات بيحاصل كه بر او مى‏گذارد تشخيص دهد و بهترين شيوه را در استفاده از فرصتها پيش از آنكه از دست رود در پيش گيرد.
8- بخشش مستمر
بخشش هر چند اندك باشد در اقتصاد موثر است از اينرو به جريان انداختن ثروت به پيكر اقتصاد جامعه جان مى‏بخشد و موجب رونق مبادلات اقتصادى مى‏گردد وجود ثروت در دست كسانى كه آن را به جريان مى‏اندازند درآمد و سود زيادى را براى حيات اقتصادى به دنبال دارد بنابراين هر گاه ثروت در مسير درستش قرار گيرد موجب شكوفائى اقتصاد مى‏گردد از اينروست كه بر بذل و بخشش، تأكيد بسيار شده است.
امام على عليه‏السلام مى‏فرمايد:
من يعط باليد القصيرة باليد الطويلة. كسى كه با دست كوتاه ببخشد او را با- كلمات قصار:224 ? دست دراز ببخشند.
دست دراز دست قدرتمند الهى است كه سايه روزى و نعمت را بر سر بندگان گسترانيده است پس آنكس مى‏بخشد در عوض به چند برابر آن دست خواهد يافت زيرا كه بخشش تأثير مثبتى در حيات اقتصادى جامعه دارد و شكوفا شدن اقتصاد بازتاب مثبتى براى همه بويژه براى شخص بخشنده خواهد داشت.
اول:نفاق مازاد ثروت‏
منظور بيش از مقدار نياز است و طبيعى است كه شخص در برابر آن مسئول است و بهتر است كه آن را در راه خدا انفاق كند امام على عليه‏السلام مى‏فرمايد:
طوبى لمن...أنفق الفضل من ماله؛ خوشا به حال كسى كه زيادى مالش را انفاق كند.- كلمات قصار118 ?
دوم:مال جزبه انفاق كامل نگردد
مال انباشته شده ارزشى ندارد مگر آنكه صاحبش بخواهد آن را چون داروى جان بخش به پيكر جامعه تزريق كند امام عليه‏السلام مى‏فرمايد:والمال تنقصه النفقة؛ مال بدون انفاق ناقص است.- كلمات قصار 139 ?
9- پرداخت زكات‏
توفيكو پس از سخن گفتن درباره فجايعى كه انقلاب اقتصادى را تهديد مى‏كند مى‏گويد:((اين حوادث هر چند ناگوار باشد مى‏توان با ذخيره كردن 5 تا7 درصد مازاد نياز انسان از بروز آن جلوگيرى كرد.)) اسلام نيز به‏- دائرةمعارف القرن العشرين:7/35-149 ? هنگام تشريع زكات همه را به چنين انديشه‏اى فراخواند و آن زكات را بر اموال ثروتمندان واجب كرد و اين اموال غير از اموالى است كه مسلمان داوطلبانه انفاق مى‏كند كه درباره آن سخن گفتيم چه انفاق مستحب است اما خمس و زكات واجب است و در اين راه هيچ سهل انگارى پذيرفته نيست و در واقع پرداخت خمس و زكات وسيله‏اى براى سعادت و رفاه جامعه است زيرا از يك سوء وقتى كه شخص مى‏بيند كه مالش گرسنگان را سير كرده و برهنگان را جامه پوشانده است در او طمانينه و آرامش ايجاد مى‏كند و از سوى ديگر اين مال حركت اقتصادى جامعه را سرعت مى‏بخشد و جامعه فقير را از حالت جمود كه به سبب نياز به نقدينگى دامنگيرش شده به فعاليت و نشاط وامى دارد از اينرو امام عليه‏السلام بر زكات تأكيد مى‏ورزد و مى‏فرمايد:الزكاة جعلت مع الصلاة قربانا لأهل الاسلام؛ و زكات با نماز سبب تقرب مسلمانان به خداوند قرار داده شده‏- خطبه‏ها:190 ? است.
زكات مال را از زيان ديدن و از بين رفتن حفظ مى‏كند:حصنوا أموالكم بالزكاة؛ داراييهاى خود را با دادن زكات حفظ كنيد زيرا زكات حيات‏- كلمات قصار:146 ? اقتصادى جامعه را پويا مى‏كند و به حركت وامى دارد و با استمرار اين حركت عوامل مختلف توليد شكل مى‏گيرد و همگان بدون استثنا از آن بهره‏مند مى‏شود كه خود زكات دهنده نيز از جمله آنان است بر خلاف نظر كسانى كه تصور مى‏كنند زكات مال را كاهش مى‏دهد امام عليه‏السلام در اين خصوص مى‏فرمايد:الزكاة نقص فى الصورة و زيادة فى المعنى؛ - شرح نهج البلاغه:20/299 ح 416. ?
زكات در ظاهر مايه نقصان مال است اما در حقيقت موجب افزايش آن است.
اگر مالى را كه از طريق زكات در جامعه جريان مى‏يابد مورد دقت فرار دهيم در مى‏يابيم كه اولين اثر مثبت آن به فقير باز مى‏گردد زيرا فقير از اين راه صاحب نقدينگى خواهد شد و به او فرصت مى‏دهد تا سرمايه‏اى بهم بزند آن را در طرحهاى اقتصادى به كار گيرد و از اين راه امرار معاش كند از اينرو امام مى‏فرمايد:
فرض الله...الزكاه تسبيبا للرزق؛ خداوند زكات را براى رسيدن روزى واجب كرد.- كلمات قصار:444 ?
10- تنظيم خانواده‏
در آغاز بايد تنظيم خانواده را از كنترل جمعيت باز شناسيم كنترل جمعيت بر اساس آنچه كه مالتوس نظريه پرداز انگليسى بيان مى‏دارد آن است كه‏- مالتوس(1766،1834)از اقتصاددانان معروف انگليسى است و اعتقاد دارد كه جمعيت را بايد كنترل كرد تا مردم بتوانند از عهده تأمين معاش خود برآيند. ? رشد جمعيت كره زمين با رشد اقتصادى هماهنگ نيست به اعتقاد وى رشد جمعيت بر اساس تصاعد هندسى رو به تزايد است در حالى كه رشد اقتصادى بر اساس تصاعد رياضى در حال افزايش است بنابراين نظريه روزى فرا خواهد رسيد كه منابع طبيعى براى رفع نيازهاى بشر كافى نباشد و راه حلى كه مالتوس پيشنهاد مى‏كند كنترل جمعيت است ولى اين امر علاج واقعى اين مشكل نيست و دانشمندان اين نظريه را مورد نقد و بررسى قرار دادند و به آن پاسخهاى زيادى دادند كه از آن ميان پاسخ توفيكو است كه يك پاسخ نظرى محض است و در عمل به اثبات نرسيده است بسيارى از اقتصاددانها با استناد به حقايق طبيعى و گرايش غريزى ايشان و عواطف جنسى با آن مخالفت كرده‏اند و در اينجا مجال بازگويى آن بحث‏ها و گفتگوها كه درباره نظريه مالتوس انجام شده نيست تنها به ذكر نظريه جغرافياى داتن مشهور اليزيه ركلوز بسنده مى‏كنيم او مى‏گويد منابع ثروت رت هيچگاه پايانى نيست.- دائرة المعارف القرن العشرين‏7/0 ?
و توفيكو مى‏گويد:
((ما به خاطر فقدان وسايل حياتى فقير نيستيم بلكه بشريت از اين جهت از فقر و تنگدستى رنج مى‏برد كه نتوانسته است از زمين به صورت كامل براى رفع نيازهاى خود بهره ببرد يا به عبارت ديگر به خاطر ضعف مديريت وى است.))- توفيكو:الاكاذيب ص 72 ?
پس از مالتوس حوادث و رويدادها در عمل اثبات كرد كه زمين در درون خود ثروتهاى زيادى دارد كه اگر از آن درست استفاده شود براى چند برابر تعداد ساكنان كره زمين كافى خواهد بود.
از ثروتها و معادن بيشمارى كه در دل كوهها سراسر كره زمين را پوشانده گرفته تا ثروتهايى كه در درون و در اعماق درياها و اقيانوسها نهفته است و امروزه به بركت علم و دانش مى‏توان از زمين دهها برابر توليدات گذشته را بيرون كشيد و در اختيار انسان قرار داد در سايه كشاورزى مكانيزه و شيوه‏هاى مدرن آبيارى محصول زمينهاى كشاورزى امريكا كه زير كشت گندم رفته‏اند صدها برابر بيشتر از مقدار مشابه آن زمينها در جهان سوم است و اين اطلاعات در زمان مالتوس وجود نداشت به همين جهت اگر وى زنده بود بخشى از نظريه خود را تغيير مى‏داد بنابراين مشكل در كم يا محدود بودن منابع نيست بلكه در عدم بهره بردارى صحيح و توزيع نادرست آن است كنترل جمعيت مشكل را بصورت ريشه‏اى حل نمى‏كند البته ممكن است به طور موقت از عوارض آن بكاهد اما در بلند مدت به نقصان عامل مهم ديگرى از عوامل توسعه يعنى كمبود منابع انسانى منجر مى گردد.
با اين وجود راه حل چيست؟اين مشكل چنانكه اميرالمومنين معين فرموده‏اند با تنظيم خانواده قابل حل است يعنى تعداد فرزاندان خانواده متناسب و هماهنگ با در آمد آن خانواده باشد پس اگر در آمد بيشتر از مخارج افراد خانواده باشد مشكل از ريشه حل است و اگر در آمد به خاطر شرايط و اوضاع سخت با مخارج هماهنگ نبوده مى‏توان افراد خانواده را متناسب با در آمد هماهنگ ساخت چنانكه امام على عليه‏السلام مى‏فرمايد: قلة العيال أحد اليسارين؛ كم بودن نان خور يكى از دو توانگرى است. بنابر اين مى‏توان مشكل را در سطح خانواده حل كرد و نياز به‏- كلمات قصار:135 ? تعميم در جامعه نيست زيرا جامعه منابعى از ثروت در اختيار دارد كه مى‏تواند از طريق آن هزينه‏هاى خدماتى جامعه را تأمين كند و نيز دولت مى‏تواند با فراهم آوردن منابع جديد ثروت هزينه هايى را كه از افزايش جمعيت ناشى مى‏شود تحت پوشش قرار دهد مانند:احداث مدارس بيمارستانها و نظاير آن.
از اينرو وقتى جامعه اسلامى جامعه ثروتمندان باشد فقر در آن حالتى فوق العاده و استثنايى است و حالت استثنايى با راه حلى موقت برطرف مى‏شود.
فقر نيز در جامعه به عنوان حالتى فردى ظاهر مى‏شود و نه حالتى گروهى و به همين جهت نيازمند راه حل فردى است كه امام عليه‏السلام راه حل آن را در قانون تنظيم خانواده مى‏داند پس خانواده هايى كه از فقر رنج مى‏برند بايد تعداد فرزاندان خود را با ميانگين در آمدهاى ساليانه يا ماهيانه تنظيم كنند و هر گاه در آمد بيشتر شد خانواده در زاد و ولد به حالت طبيعى خود بر مى‏گردد و اگر اين راه حل را در چهار چوب نظام اسلامى و تضمينى كه جامعه اسلامى به فقير مى‏دهد قرار دهيم در مى‏يابيم كه حقيقتا مشكلى وجود ندارد و اين مسأله به نظريات مالتوس و ديگران كه نداى كنترل جمعيت را سر مى‏دهند نيازى ندارد.
بنابر اين مشكل محدود به نظام اسلامى است و حل آن هيچ چيز را به جامعه تحميل نمى‏كند.
وقتى كه شخص به فقر دچار مى‏گردد همگى براى كمك و مساعدت او بر مى‏خيزد و او تنها بايد افراد خانواده‏اش را كنترل كند تا بتواند در آسايش و سعادت هميشگى زندگى كند.


next page

fehrest page

back page